رادین میره شمال خوش بگذرونه
روز ٦ فرردین به همراه بابا علی و رادین عزیز مادر به شمال پیش مامانی و بایاسی که سوم عید رفته بودند رفتیم تا یک هوایی تازه کنیم و عید و بازدید ها تازه بشود . البته بابا علی قرار بود در ایام تعطیلات عید برای پروژه کاری به یزد بره ولی به خاطر مسائل کاری گویا این سفر مهیا نشد و تصمیم گرفتیم بریم خونه مامانی در شمال . ما ساعت ١١ راه افتادیم و تقریبا نزدیکهای ساعت ٤ بود که رسیدیم . در طی چند روزی که اونجا بودیم یک سری به خونه اقوام زدیم و دید و بازدیدها تازه شد .خاله منیژه برای شام یک شب همگی ما رو دعوت کرد که عروسهای خاله ماهبانو و دختر و دومادش هم در مهمانی بودند .دختر خاله من بار دار بود و ١٦ فرور...