رادین میرزاییرادین میرزایی، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

رادین گل بی همتای زندگی

رادین میره شمال خوش بگذرونه

روز ٦ فرردین به همراه بابا علی و رادین عزیز مادر به شمال  پیش مامانی و بایاسی که سوم  عید رفته بودند رفتیم تا یک هوایی تازه کنیم و عید و بازدید ها تازه بشود . البته بابا علی قرار بود در ایام تعطیلات عید برای پروژه کاری به یزد بره ولی به خاطر مسائل کاری گویا این سفر مهیا نشد و تصمیم گرفتیم بریم خونه مامانی در شمال . ما ساعت ١١ راه افتادیم و تقریبا نزدیکهای ساعت ٤  بود که رسیدیم . در طی چند روزی که اونجا بودیم یک  سری به خونه  اقوام زدیم و دید و بازدیدها تازه شد .خاله منیژه برای شام یک شب همگی ما رو دعوت کرد که عروسهای خاله ماهبانو و دختر و دومادش هم در مهمانی بودند .دختر خاله من بار دار بود و ١٦ فرور...
24 فروردين 1392

چهارمین عید رادین گل مامان

چهارمین بهار زندگانیت مبارک باشه گل مادر عمرم ، امیدم،زندگیم ، هستیم دیدن شکوفاهای بهاری برتو تهنیت عمرت بلند و سلامتی هدیه الهی همراه تو باد   حلول سال ١٣٩٢ بر شما رادین گلم مبارک باشه ، ٤ سال از عمرت را در کنار ما  گذراندی و شادی و صمیمیت را به خانه ما ارزانی داشتی .امیدم ، ای ستاره بلندم از این که در کنار ما هستی بینهایت خدا را شاکرم.  امیدورام بتوانم قدر دان این نعمت و موهبت الهی باشم .در این جا لازم می دانم از پسر نازنینم به خاطر بد خلقی ها و بد اخلاقیهایم در سالی که گذشت عذر خواهی کنم . از این که خواسته  ونا خواسته اسباب ناراحتی فرزندم را فراهم کردم پوزش میخ...
18 فروردين 1392

رفتن رادین به سرعین و آب گرم برای سومین بار

٩ فروردین به همراه بابا علی و مامانی و دایی محمد و دایی مهدی عازم  رفتن به سرعین شدیم هوا نسبتا خوب بود و حال اقا رادین چندان مساعد نبود و کمی تب داشتی من راضی به رفتن نبودم ولی گاهی اوقات باید تسلیم شرایط باشی . با دادن داروها به  پسرم و بهتر شدن حالت راهی شدیم . ما از راه استارا به سرعین  رفتیم و از مناظر طبیعت خیلی  لذت بردیم ولی هر چه به اردبیل و سرعین نزدیک می شدیم هوا کمی سرد تر می شد . حدود ساعت ٤ به سرعین رسیدیم و من به همراه رادینی و مامانی  به اب گرم سبلان رفتیم  . مامانی خوشحال بود چون برای پاها ی مامانی این آب گرم لازم بود .بر خلاف همیشه هوا افتابی و خوب بود و من خیلی خوشحال شدم چون...
17 فروردين 1392

سالگرد عقد مامان و بابا مبارک و ( دعوت شدن به مهمانی )

  امروز پنج شنبه ٢٤ بهمن ١٣٩١ است و ما به  مهمونی عمو صفا و نداجون دعوت شدیم  من به همراه آقا رادین رفتیم و یک کادویی ناقابل برای ندا جون و عمو صفا خریدیم  و با وجود این که همان روز سالگرد  عقد من و بابا علی بود و با همه  مشغله های  عید و خونه تکانی و خرید تصمیم گرفتیم که بدون رادین به مهمانی بریم و رادین عزیزم را پیش مامان جون بگذاریم که البته مامان جون هم برای شما منقل و کباب آماده کرده بود تا حوصله ات سر نرود و با بابا هم تماس گرفت که چرا رادین را نمی بریم پیشش  ولی در لحظات آخر تصمیم من و بابا علی عوض شد و رادین را هم باخودمون بردیم آخه پسر گل من که اذیت و ازاری نداری و پسر خیلی خ...
11 فروردين 1392

پیشاپیش سال نو مبارک( از طرف رادین و مامان شبنم)

با آرزوی ۱۲ ماه شادی، ۵۲ هفته پیروزی، ۳۶۵ روز سلامتی، ۸۷۶۰ ساعت عشق، ۵۲۵۶۰۰ دقیقه برکت، ۳۱۵۳۰۰۰ ثانیه دوستی. سال نو مبارک باد رادین و مامان شبنم پیشاپیش سال نو رو به همه مادر ها و پدر های عزیز  ودلسوز تبریک عرض کرده و امیدواریم که در کنار تمام اعضای خانواده سالی پر از خیر و برکت و سلامتی را پیش رو داشته باشید    سبزه: تولد دوباره ، حيات نو و سبز بودن سمنو: ثروت و فراواني و وفور سنجد: عشق سير: دارو و درمان سيب: زيبايي و سلامت سماق: رنگ طلوع آفتاب سرکه قرمز : سن و صبر و عقل سنبل: آمدن بهار و نشان دهنده زيبائي سکه زرد : ثروت ...
20 اسفند 1391
1